مقدمه کوتاه و ساده است. من از ۴ تا ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ توی دوره آموزشی نخبگان شرکت کردم. پادگان آموزشی ما ۰۱ نیروی زمینی ارتش بود (شرق تهران).
توی این بلاگپست سعی میکنم چیزهایی که از قبل نمیدونستم و با پرسوجو قبل از دوره فهمیدم یا توی خود دوره فهمیدم رو بگم. من خودم قبل از شروع دوره چندتا مطلب رو خوندم که به نظرم این مطلب و این یکی حداقل در مورد پادگان ۰۱ ارتش آپدیتترین و کاملترینشون بود. من خودم قبل از دوره خوندم و تا حد خوبی کمک کرد. شمام اول اینا رو بخونید چون پیشفرضم در ادامه مطلب اینه که خوندیدشون.
تا جای ممکن سعی میکنم حرف تکراری نزنم. چیزهای جدیدی که فهمیدم رو بگم یا چیزهایی که فکر میکنم الان تغییر کرده و لازمه بدونید. شایدم یه بخشی روی چیزهایی که مهم بوده تاکید کردم.
۱
احراز نخبگی خیلی طول نمیکشه
فاصله بین فارغالتحصیلی من از دانشگاه با شروع دوره کمتر از دو ماه بود. تازه وسطش ۱۵ روز تعطیلی عید هم خورد. من سعی کردم کارها رو تند تند انجام بدم ولی مثلا میشد ۵-۶ روز کاری کمتر طول بکشه. آخرش هم ۴-۵ روز بافر داشتم تا شروع دوره و نگران نبودم. مشخصا به خاطر آب و هوای بدتر دوره بعدی توی تابستون (که جلوتر هم دربارهش میگم) من خیلی اصرار داشتم که اردیبهشت برم و خب اوکی شد. اگه شمام توی شرایط مشابه بودید به نظرم تلاشتون رو بکنید. ممکنه توی ۴ هفته یا کمتر هم همه کارهاتون اوکی بشه.
۲
وسیله زیادی لازم نیست ببرید
من با خودم پتو، دمپایی، ملحفه و حوله بدن و سر برده بودم ولی بعدا دیدم اگه نبرده بودم هم به جایی بر نمیخورد. پتو و ملحفه که روی تختها هست و اتفاقا خیلی تاکید دارن که باید آنکادر تخت به هم بخوره و زیر ملحفه یا همزمان ملحفه و پتو بخوابید. یه شب که گرمم بود فکر کنم ۳-۴ بار منو بیدار کردن که بین دو ملحفه بخواب (البته نگهبان آسایشگاه و گروهبان نگهبانِ اون شب زیادی جوگیر بودن). حالا در کل بردن پتو به من کمکی نکرد اصلا. صرفا یه ملحفه سفید به درد خورد که روی بالش استفاده میکردم و اگه شمام مثل من روی تمیز بودن بالش حساسید حتما با خودتون یه ملحفه کوچیک رو بالشی داشته باشید.
دمپایی هم همون اول بهتون میدن. حوله بدن و سر نیز. حولهها نوئن و صرفا اگه حساسید همون اول میتونید یه دور بشوریدشون. اگه تهرانی باشید که از هفته اول به بعد روزبرگ میشید و دیگه به کارتون نمیاد اصلا.
من سر حمل اضافه این حوله و پتو چون سنگین بودن و منم داشتم از خونه (که تهران نبود) میرفتم بعدا خیلی حسرت خوردم. البته وسطهای دوره اینا رو برگردوندم خونه که حداقل آخر دوره به بقیه وسیلههای سنگینم اضافه نشه.
بچههای تهرانی یه چیزی رو فقط بعضا گیر کرده بودن: روزهای اول با خودشون شلوار راحتی نیورده بودن. این گیر یه مقدار بدی بود چون از معدود چیزهای لازمی بود که هیچجوره توی پادگان نمیفروختن و از طرف دیگه قانونا خوابیدن با شلوار نظامی ممنوع بود. حالا تهش با قرض گرفتن از بقیه اوکی شد ولی اینو حواستون باشه حتما.
بونس تیپ: مهمترین چیزهایی که باید ببرید به نظرم اسپری بدن و بطری آب کتابیه. تروخدا بطری آب رو همهجا با خودتون ببرید و تا میتونید منظم و زیاد آب بخورید.
۳
روی مو خیلی سختگیرن
توی سایت مرکز نخبگان نیروهای مسلح زده بود که موهامون رو میتونیم ۱۶ تا ۲۰ بزنیم. چند روز قبل از دوره یکی از بچههای دوره اسفند گفت برو با ۸ بزن و خیال خودت رو راحت کن، چون اولاش خیلی گیر میدن. منم با ۸ زدم و رفتم پادگان. دو سه روز اول چندین بار هی به موی بچهها گیر دادن و فرستادنشون واسه اصلاح. فکر کنم تقریبا ۴۰ درصد بچهها مجبور شدن دوباره تو پادگان هم برن موهاشونو بزنن. خلاصه اینکه شمام همون اولش با ۸ بزنید و خیال خودتون رو راحت کنید.
۴
به اندازه کافی وقت واسه کار با گوشی و لپتاپ دارید، انرژی احتمالا نه
از روز سوم به بعد تقریبا هر روز از ساعت ۴ عصر تا حدود ۹ شب میتونستیم بریم توی یه تالارطور (لیترالی کاربردش قرار بود تالار عروسی باشه) که توی پادگان بود از گوشی و لپتاپ استفاده کنیم. اوضاع اینترنت خوب بود. پریز تقریبا کافی داشت. میز و صندلی واسه نشستن به قدر کفایت بود و همونجا میتونستید پیتزا یا ساندویچ آماده هم بخرید و بخورید. فلذا در کل میشد قشنگ یه حدود ۴-۵ ساعتی اونجا با لپتاپ و گوشی کار کرد. مشکل چی بود؟ هر روز از ۴:۳۰ صبح بیدار بودید و بعد از ظهرها احتمالا بسیار خسته. فلذا من بشخصه اکثر روزها انرژی کافی واسه کار جدی نداشتم و صرفا کارهای فوری و مهمم رو پیگیری میکردم.
۵
دوره میفته توی سراشیبی
کلا که دوره نسبت به سربازی عادی سختی خاصی نداره ولی بازم همون روزهای اول نسبت به بقیهش سختتر بود. هم هنوز به شرایط خو نگرفته بودیم، هم مرخصی و روزبرگ در کار نبود، هم اجازه استفاده از موبایل نداشتیم و هم تایمهای آموزش طولانیتر بود.
به مرور که گذشت همه اینا ردیف شد. مخصوصا بعد از میدون تیر که ما تقریبا وسط دوره رفتیم، دیگه اکثر کلاسها توی سالن اجتماعات (اسمش دیوسالار بود) و مسجد برگزار میشد. هر دوی اینهام صندلی داشتن. صندلیهای مسجد راحتتر بودن و این اواخر کولر هم روشن میشد. البته توی دیوسالار هم هوای بیرون خوب و مطبوع بود و من اذیت نشدم. در کل جفتشون جون میدادن برای خوابیدن (:
راستی هفته دوم واسه ما خیلی طوفانی شروع شد. شنبه صبح بردنمون به اسم ورزش صبحگاهی با پوتین توی میدون دووندنمون. یکشنبه صبحش هم صبحگاه داشتیم. به خاطر همین شنبه و یکشنبه مقدار خوبی باهامون رژه کار کردن. کلا این دو روز نفسگیرترین روزها بود تو کل دوره. خیالتون راحت باشه، تجربه میگه اون ورزشه کلا یه بار تو طول دورهست و رژه هم به مرور کمتر و به دلایل مختلفی راحتتر میشه.
۶
شبا نمیذارن زیاد بخوابید، روزها چرا
البته روزهام نباید بذارن ولی خب خیلی دست خودشون نبود (:. کلاسهای مسجد و دیوسالار واقعا خستهکنندهن. من تا تونستم توی این کلاسها خوابیدم. مخصوصا اگه ردیفهای آخر نشسته باشید و کلاس خیلی مهم نباشه (که حساس باشن و به خواب گیر بدن) با خیال راحت بگیرید بخوابید (:. من اون چندباری که خوابیدم کلا دوبار بیدارم کردن. یه بار بغلدستیم که دید فرمانده گردان داره از روبرو میاد بیدارم کرد و یه بار هم خود فرمانده گردان زد پشتم. این دومی فک کنم روزی بود که فرمانده نیروی دریایی اومده بود و مقدار خوبی حساسیتشون بالا بود. با این حال همونم تقریبا نصفشو خواب بودم. بقیه بچهها هم تا حد خوبی به همین ترتیب (حداقل تو اون فاصلههایی که بیدار میشدم و اطرافم رو چک میکردم)
نکته مهم اینه که من اصلا عادت به نشسته خوابیدن نداشتم و به وضوح اذیت میشدم. با این حال تقریبا هر موقع خوابم میومد بالاخره به هر سختیای بود خوابیدم و عامل بیرونیای مانعم نبود. اگه عادت به نشسته خوابیدن داشته باشید کلاسهای مسجد بهشته براتون (:
۷
میشه راحت کلاسها رو جیم شد
خیلی از بچهها کلاسها رو میپیچوندن. میرفتن بوفه یا تو حیاط نسبتا بزرگ و سرسبز پادگان میچرخیدن و توت میخوردن یا حتی بعضا توی آسایشگاه میموندن. در کل پیچوندن کلاسها خیلی کار سختی نبود و اگه کسی هم میدیدتون اینجوری نبود که جریمه بشید و اینا. صرفا یه تذکر ساده بود که اینجا چیکار میکنید و پاشید برید سر کلاس و اینا. من حقیقتش اکثرا با خودم اینجوری بودم که وقتی صندلی راحت مسجد و باد کولر و خواب نشسته هست، چرا الکی برم اینور و اونور. فلذا همون کلاسهای مسجد رو ترجیح میدادم.
۸
میشه خوب مرخصی گرفت، اگه فرمانده راه بیاد
کلا اختیارات فرمانده زیاده و فرمانده ما هم کارش درست بود و خوب از اختیاراتش استفاده میکرد. کلا اگه کار اداری دارید (مخصوصا داعا) یا حتی میخواید برید استراحت و اینا حتما به فرمانده بگید و به احتمال زیاد میتونه کارتون رو راه بندازه. حتی اگه اولش اینجوری بود که ظرفیت مرخصی پره و اینا، بازم ترای کنید. احتمال خوبی وجود داره که یه راهی واسه مرخصی رفتنتون پیدا کنه (:
دوره ما کلا ۱۶ روز مفید بود که من ۳ روزش رو مرخصی گرفتم. ۲ روزش رو رفتم داعا و یه روزش رو برگشتم خونه و کارهام رو انجام دادم. یعنی کلا ۱۳ روز مفید پادگان بودم و واسه اون ۳ روز مرخصی هم تلاش و التماس زیادی به خرج ندادم (:
بعضی از بچهها مخصوصا منشیها فکر کنم بالا ۵-۶ روز مرخصی رفتن. یعنی تقریبا نصف دوره رو نبودن اصلا.
۹
نه ماشین خیلی رواله، نه مترو
تقریبا واسه هردوتاش مقدار خوبی باید پیادهروی کنید. واسه مترو تقریبا ۲۵ دقیقه و واسه ماشین تقریبا یه ربع. حالا واقعا خیلیم سخت نیست ولی من خودم سر ماشین سورپرایز شدم. یعنی اینجوری بودم که ایول ماشینو میذارم و میپرم تو پادگان ولی خود پارکینگ با در ورودی فاصله داشت. بعدشم دوباره از در ورودی تا آسایشگاه یه فاصله خوبی بود.
۱۰
دوره داره آب میره
نمیدونم دلیلش چیه ولی تقریبا هر دوره داره محتواش کمتر و کمتر میشه. مثلا آبان ۱۴۰۱ انگار ۱۲تا کارگاه رزم مقدماتی بوده. دوره قبل از ما (اسفند ۱۴۰۱) ۱۰ تا کارگاه داشت. واسه ما شده بود ۸تا. طول دوره هم که واقعا کم بود. ما کلا ۲۲ روز طول دورهمون بود که اگه دو روز تعطیلیهای آخر هفته و روزهای نصفه (اولین پنجشنبه دوره و آخرین روز دوره) رو ازش کم میکردی واقعا چیزی نمیموند. بدین ترتیب ممکنه تا وقتی نوبت به شما میرسه از اینم کوتاهتر باشه.
۱۱
تقریبا هیچ چیز مفیدی قرار نیست یاد بگیرید
این تیکه خیلی نظر شخصیطوره ولی خب من تقریبا هیچ چیز مفیدی از دوره یاد نگرفتم. نه از کلاسهای رزم (کار با اسلحه و اینا)، نه از کلاسهای عقیدتی و حفاظت اطلاعات، نه از کلاسهای معارف جنگ (که فرماندههای جنگ ایران و عراق میومدن واسه سخنرانی) و نه از سخنرانی و به قول خودشون ارائه دستاوردهای نیروهای چهارگانه ارتش! یه جورایی باید شل کنید دیگه و بگذرونید. خداروشکر همهمون هم به اندازه کافی تجربهش رو داریم: مدرسه و دانشگاه.
تقریبا همون هفته دوم من به این نتیجه رسیدم و با عذاب وجدان کمتری سر کلاسها خوابیدم. نمیدونم شایدم چون من سر کلاسها میخوابیدم اینجوری شد (:.
۱۲
اصلا نگران نمره و تجدید دوره و اینا نباشید
سربسته بگم: احتمالش صفره که تجدید دوره بشید. حتی واسه امضای کارگاهها و آزمون آخر دوره هم لازم نیست تلاش خاصی کنید. میدون تیر هم همینطور. همه رو تو در و دیوارم که بزنید هیچ مشکلی پیش نمیاد. در کل نگران هیچی نباشید و ریلکس بگذرونید.
۱۳
لازم نیست خیلی زرنگ/باهوش/با قدرت بدنی به نظر بیاید
مقدار کارهایی که بهتون سپرده میشه تا حد خوبی به دیده شدن همین سه ویژگی در شما بستگی داره. پس مقداری خویشتنداری پیشه کنید و قابلیتها و تواناییهای بیانتهای خودتون رو برای مدت کوتاهی در غلاف نگه دارید. حتی من در طول زمان فهمیدم که توی صفها هم نباید جلو یا عقب یا کنارهها واستید. بهترین جا وسطه که بهتون دسترسی نباشه و اگه کاری پیش اومد که میخواستن رندوم چند نفر رو بفرستن شما تو تور نیفتید. یه وقتهایی من مثل بیمارهای روانی تو صورت فرمانده هم نگاه نمیکردم که یه دفعه بهم نگه فلان کار رو بکن (:.
من یه تجربه ابلهانه و شاید اکستریم هم داشتم در این زمینه. قبل از دوره یکی از دوستام گفت توی رژه و اینا نمیخواد الکی به خودت سخت بگیری و پا بکوبی و اینا. تا میتونی خودت رو اسکل (یه کلمه دیگه گفت البته) نشون بده. منم گفتم نگران نباش لازم نیست نشون بدم، هستم واقعا. خلاصه تهش اینجوری شد که قبل از اولین صبحگاه به من گفتن لازم نکرده رژه بری، با این طرز رژه رفتن رژه کل گروهان رو خراب میکنی. بدین ترتیب از اون صبحگاه و صبحگاه بعدش معاف شدم. حقیقتش اون لحظه که از سازمان رژه بیرونم کردن غرورم مقدار خوبی ترک برداشت و با خودم گفتم عجب غلطی کردم ولی الان که بهش فکر میکنم به نظرم میرزید (:. چندبار دیگهم یادمه انقدر شلشل کار میکردم و آماده میشدم که فرمانده شاکی شد و بهم گفت «شلمراد» (خیلی بانمک میگفت اینو). البته من تنها نبودم و کلا خیلی وقتها همینجوری شل و ول بودیم.
به نظرم زیر بار منشی یا مقسم شدن هم نرید. نسبت به مزایایی که دارن ارزشی ندارن به نظرم. مگه اینکه به اینجور کارها علاقه داشته باشید یا از مزیت منشی بودن توی مرخصی گرفتن بتونید خوب استفاده کنید. منشی بودن مزیت خوبی بود توی مرخصی واقعا.
۱۴
نگهبانی و نظافت: مثل آب خوردن
تنها جایی که عملا کار انجام دادیم (به عبارتی آموزش ندیدیدم) همین تیکه نگهبانی و نظافت بود. من هم توالت نظافت کردم، هم پاکت زباله عوض کردم، هم کف آسایشگاه و جلوی گروهان رو جارو کردم و هم پنجرهها رو بعد از یه بارون شدید دستمال کشیدم (شانس من بود). برخلاف انتظارم هیچکدومش درد نداشت و کاملا ایزی بود. توالت اتفاقا از همهشون راحتتر بود. فقط نکتهش این بود که اون شب من زودتر خوابیده بودم و قبل از خاموشی مسئول نظافت تقریبا رندوم بیدارم کرد و گفت نوبت توئه که نظافت کنی و رفت تو مخم. با این حال حوصله بحث نداشتم و رفتم تمیز کردم و برگشتم به تخت. همین.
نگهبانی هم خداییش ساده بود. من یه نگهبانی دو ساعته ۱۰ تا ۱۲ شب خوردم و یه نگهبانی اسلحهخونه که ۴تا دو ساعت بود: دو ساعت نگهبانی، ۴ ساعت استراحت (که در واقع نگهبانی دو نفر دیگه بود) و دوباره دو ساعت بعدی. من سر هیچکدوم اذیت نشدم. اول اینکه اصلا مسئولیت پیچیده و سختی نیست (چون هیچ خطری هیچکس رو تهدید نمیکنه اصولا) و کاملا میتونید به شوخی و صحبت و خنده بگذرونید. ثانیا روی قوانین نگهبانی (که نباید بشینید و چیزی بخورید و کتاب بخونید و اینا) اصلا حساس نبودن. در کل نگهبانی به من خوش گذشت. اتفاقا هر دو بار ۱۰ تا ۱۲ شب بهم نگهبانی خورد. گپ زدن با بقیه توی هوای خنک اردیبهشت، توی فضای سرسبز پادگان و سکوت نسبتا خوبی که به خاطر فاصله از مرکز شهر و خود اتوبان داشتیم جالب بود. روباههای پادگان هم راستی شبا میان بیرون. اگه نگهبان بودید با مقدار کمی دقت میتونید ببینیدشون.
اینم بگم که نگهبانی از دو جنبه ممکنه اذیت کنه: یکی اینکه شب تقریبا ۴ ساعت میتونید بخوابید که خب مشخصا بالا گفتم که توی مسجد کم و بیش میتونید جبرانش کنید. دوم هم اینکه روزهایی که بهتون نگهبانی میخوره از پادگان نمیتونید خارج بشید. این دومی برای غیرتهرانیها چون نمیخواستن برن خونه اصلا مسئلهای نبود. تهرانیها هم تهش یکی دو روز اینجوری شدن که واقعا چیز سخت و طاقتفرسایی نبود.
۱۵
اگه چاق نشید، لاغر نمیشید
کیفیت ناهار شبیه غذای دانشگاه بود، نه خیلی بد و نه خیلی خوب. یه ذره نوسان هم داشت؛ مثلا کوبیدهش خیلی بد بود. شامها معمولا خوب نبودن ولی. حجم غذا ولی خوب بود. تقریبا من هیچوقت گرسنه از سر سفره بلند نشدم، همیشه مخصوصا آخرای تایم غذای اضافه انقدری بود که دوباره بری بگیری. شاید صبحونه فقط چون بستهبندی بود و فاسد نمیشد، یه مقدار کمتر بود. آخر هفتهها هم من نموندم ولی به نظر جمعهها غذای گرم نمیدادن، کنسرو و اینا بود. کلا غذای پادگان ۰۱ نسبت به پادگان بودنش قابل قبول بود به نظرم.
حالا در کنار اینا همونجوری که گفتم یه تالاری داشت که میتونستی بری غذا بگیری. اونجا هم ساندویچ سرد داشت، هم پیتزا و اینا میزدن. بوفه هم املت و نیمرو و اینا میزنه براتون. طبیعتا کیک و بیسکوییت و اینا هم که هست و تقریبا همیشه در دسترسه. در کل بعیده از این نظر اذیتی بشید، مگه اینکه نصف شبی چیزی گشنهتون بشه که خب میتونید واسه اونموقعها یه بیسکوییتی چیزی توی وسایلتون نگه دارید همیشه.
۱۶
میگن ارتش سختگیره، ما که ندیدیم
خیلی جاها من فکر میکردم سختگیرتر باشن ولی نبودن. من هنوز درست بلد نیستم احترام نظامی بذارم (از اینها که پا میکوبن) و فکر کنم خیلی از بچهها هم همینن. کلا شاید ۵ درصد مواقع که باید احترام میذاشتم این کار رو کردم (میگم که بلد نبودم، صرفا سعی میکردم پامو تکون بدم که یعنی دارم تلاشمو میکنم) و خب کسی بهم چیزی نگفت.
بازرسیهای نگهبانی که انجام میشد هم تهش اگه خیلی اوضاع بیریخت بود با یه تذکر ساده هندل میشد. یه سری ترکیبهای لباس (مثلا اینکه فرنچ رو با شلوار غیرنظامی بپوشی) غیرمتعارف و فکر کنم ممنوع بود ولی خود من یه روز که بارون میومد و لباس گرم نداشتم توی فاصله آسایشگاه تا در خروجی پوشیم و کسی بهم گیری نداد.
منطقا باید ساعت و دستبند هوشمند رو ممنوع میکردن ولی روزهای اول من دیدم چند نفر انداختن و کسی بهشون چیزی نگفته. فلذا منم انداختم و کسی چیزی بهم نگفت. پنهونکاری هم نمیکردم. با همون از جلوی دژبانی و فرماندهها رد میشدم و تقریبا همیشه دستم بود. عینک آفتابی هم همینطور راستی. اولاش با ترس و لرز استفاده میکردم. بعدا دیدم گیری نمیدن و تقریبا همه تو فضای باز استفاده کردم. یه روز فرماندهمون گفت جلوی مقام بالاتر نباید استفاده کنید اصولا ولی مشکلی نیست واسه شما (:.
هفته اول بعد از همون ورزش و رژه و اینا من پشت پام به مقدار خیلی خیلی کمی زخم شد. رفتم گفتم اینجوری شده و گفتن ردیفه و اینا. منم سه روز بعدش رو کلا پوتین نپوشیدم و با کتونی میرفتم اینور و اونور. غیر از اینم بهمون میگفتن که عصرها با پوتین یا نهایتا کتونی بریم واسه تحویل گوشی و اینا ولی اگه با دمپایی هم میرفتی کسی چیزی نمیگفت.
۱۷
آب و هوا خیلی مهمه
مخصوصا اول دوره مدتزمان زیادی رو توی میدون و در فضای بازید. ما وقتی رفتیم که هنوز هوا خیلی گرم نشده بود ولی با این حال مقدار خوبی اذیت شدیم. حدس میزنم اسفند و آذر بهترین ماهها برای سربازی باشن. اگه تونستید توی این دوتا بازه برید و از دورههای وسط تابستون و زمستون به شدت بپرهیزید!
۱۸
خودتون رو برای ۲ چیز نه چندان سخت آماده کنید: اتلاف وقت و راه رفتن
خیلی ممکنه پیش بیاد که مدت زیادی (بعضا تا یه ساعت) توی مسجد منتظر سخنران بشینید. بعدش هم که سخنران بیاد ببینید که در اکثر موارد مهارت سخنرانی و ارائهش کمتر از میانگین دانشآموزهای دبیرستانیه. جاهای دیگه هم به تواتر علافی و ولچرخی دارید. بعضیهاش واضحه (منتظر چیزی بودن) و بعضیهاش ناواضح (کلاسهای غیرمفید). از الان آماده هر جفتش باشید، به خودتون سخت نگیرید، اگه خیلی اذیت شدید مقدار کمی غر بزنید (در حدی که روی اعصاب بقیه نرید) و بعدش دایورت کنید.
فضای نسبتا بزرگ پادگان و فاصله چیزها با هم باعث میشه در روز مقدار خوبی پیادهروی کنید. همونجوری که گفتم من از وسط دوره دستبند هوشمند بستم و این کمک کرد یه دید نسبتا خوبی روی رفت و آمدهام داشته باشم. منی که اهل پیچوندن کلاسها و رفت و آمد اضافه توی پادگان نبودم، توی روزهای معمولی که دوره توی سراشیبی افتاده بود روزی بین ۱۰ تا ۱۵ هزار قدم (۷ تا ۱۱ کیلومتر) راه میرفتم. مشخصا مقدار زیادی نیست و برای منی که ۲-۳ سال اخیر دورکار بودم و اکثر روزها فقط توی خونه جابجا میشدم هم سخت نگذشت.
جمعبندی
آقا خلاصه این دورههه اصلا سخت نیست. زودتر برید که شرش کنده شه.
منم بالاخره بعد از سالها و در حالی که همین دیروز دوره تموم شده بود تونستم خودمو جمع کنم و مطلب یه مقدار طولانی بنویسم. الانم میترسم وسوسه شم بهش ور برم و انتشارش بیفته واسه بعدا. فلذا همینجوری بدون ادیت و عکس و اینا بپذیرید. ایشالا که به کار بیاد. اگه سوالی یا چیزی هم بود خوشحال میشم بتونم کمک کنم. ایمیل بنده به آدرس maahdijaalaali در جیمیل در اختیار شما گرامیان است.
عکس هم خیلی بیربطه به جو دوره. گفتم شاید کلیکبیت باشه صرفا (:
خیلی خوب بود. به وبلاگ من هم سر بزنید.
اصلا نمیخواستم کامنت بزارم ولی دیدم اصلا نمیشه. چون خیلیا مثل خودم میان تو این سایتا دنبال راهنمایی. اول از همه بگم حکم کلی نبر برای همه. شما خدمت نکردی ماشالا خدمتو آباد کردی. ۰۱ از نظر امکانات و سرسبزی و لوکیشن شماره یکه. ولی همین قضیه باعث حساسیت وحشتناکش نسبت به بقیه جاها شده.شانس ما ۷ بار بازدید کله گنده ها هورد به پستمون و همیشه آماده باش بودیم. تقریبا ۹۰ درصد سختیه خدمت به شانسته که گیر فرمانده عقده ای بیوفتی یا نه. ما ۶۰ روز کامل اونجا بودیم. روزی تقریبا ۷ ساعت رژه خون میرفتیم و بیدار باشمون ساعت ۳:۳۰ صبح بود! اینم بگم اعضامیه خرداد ۱۴۰۲ بودم. هروز نظافت بعد بیدار باش و صبونه و به طرز عجیبی سره کوچیک ترین مسائل نظم بازداشت بودیم هروز. مثل انکارد تخت و کمد، بازرسی وضعیت ظاهری حتی خوب رژه نرفتن کله گروهان. تو این دوماه نفری ۱۵ بار نگهبانی دادیم. کلی تنبیه روحی و فیزیکی. جوری که چندبار بعضی از بچه ها سره صفای رژه غش کردن. ۶ روز فیکس اردوگاه تلو بودیم بازم اونجا کلی کما و تهدیدای روحی. عکساتو دیدم. فرماندتونو توی کلاسای رزم مقدماتی دیدم و باید بگم حق میدم با توجه به آموزشیه ۲ هفته ایت و این فرمانده گروهان باید بتون آسون میگذشت. نه مایی که موهامون باید هر هفته ۴ میشد و کلی کما و بازداشتی سره کوچیک ترین مسائل میکشیدیم. تازه بازرسیای بدنی هر هفته ۲ بار از مرتب بودن کمربند تا حتی تمیز بودن ۴ بند فانوسقه های عهده بوقی که با اسیدم تمیز نمیشد تا بنده پوتینات و جورابا و لباسا که هر شب باید شسته میشد. در ضمن اصلا ام اجازه تردد تو پادگان و یا غیبت کلاسا نداشتیم چون هر ساعت حضور غیاب میشد و اگر اسمت نبود اخر هفته ها و همون روزش نگهبان بودی و مرخصیاتم کنسل میشد. خلاصه بگم اصلا احساس میکنم تو دوتا پادگان دیگه خدمت کردیم. که با توجه به شناختم با فرمانده و طول مدت خدمتت حق میدم راحت بت گذشته باشه ولی برای همه اینطور نیست. باید برید ببینید شانستون چی میگه.
مهیار بهت حق میدم حقیقتش. منم شنیده بودم که دوره آموزشی اصلی ۰۱ خیلی سختگیرانهتره. منم سعی کرده بودم به اندازه کافی تاکید بکنم که این دوره یه مقداری خاص بود و نمیشه به دورههای اصلی آموزشی پادگان تعمیمش داد. در کل هم میدونم که چیزی که ما رفتیم خیلی اسمش «سربازی» نبود، هرچند که امیدوارم هیشکی اون چیزی که اسمش «سربازی»ـه رو تجربه نکنه.
یه سوال دارم من دقیقا مدت زمان این دوره ۰۱ نزاجا چقدره؟؟؟ بعد اجباریه یا به خواست خودتون میرین؟؟
روی کاغذ چهار هفتهست ولی ما تقریبا سه هفته بودیم. سربازی که اجباریه به هر حال، اما آموزشی این دوره نخبگان رو یا باید ۰۱ ارتش گذروند یا شهید مدرس سپاه.
پس چرا کسی که ۲ هفته فکر کنم قبل عید رفته هنوز تموم نشده😑
دوره نخبگان اینطوریه. دوره اسفند دو ماهه بوده احتمالا.
سلام میشه انکادر تخت رو آموزش بدین خیلی سخته
والا من خودمم خوب یاد نگرفتم (: احتمالا باید باشه ویدیوی آموزشش توی اینترنت.
دهنت سرویسسسسسسس :))))
البته تمرین رژه ارتش سخته
پام سربازی نمیزارم بیایید سربازی رو تحریم کنیم تحریم سربازی نافرمانی مدنی نیاز است نه به سربازی نه به رفتن سربازی ادمین پستم تایید کن